فتو تنکا

گالری عکس تنکابن

فتو تنکا

گالری عکس تنکابن

سلمان هراتی شاعر تنکابنی

  363-4.jpg


سلمان هراتی  در  1 فروردین 1338 در مزر دشت «تنکابن»متولد شد  نام اصلی وی "سلمان قنبر هراتی" شاعر معاصر ایرانی است که  از شاعران متعهد به انقلاب شناخته می شود.  . درس‌های ابتدایی تا پایان دوران متوسطه را در زادگاهش خواند. سپس در دانشسرای راهنمایی تحصیلی پذیرفته شد و پس از دو سال در رشتهٔ هنر، مدرک فوق دیپلم اخذ کرد. وی پس از پایان تحصیلات در یکی از مدارس روستاهای دور لنگرود مشغول تدریس شد.

تخلص او در اشعارش «آذرباد» بود و در شعرهایش می‌توانیم تاثیر از سهراب سپهری و فروغ فرخزاد را نگاه کنیم او حتی یکی از شعرهایش را تقدیم به سهراب سپهری کرده بود دوستی او با سیدحسن حسینی و قیصر امین‌پور زبانزد است، سیدحسن حسینی بعد از مرگ سلمان یکی از بهترین آثار ادبیش یعنی کتاب "بیدل، سپهری و سبک هندی" را تقدیم به او کرد و قیصر امین پور هم کلیات او را منتشر کرد.

  این شاعر  از همان ابتدا با حرکتی معقول و متناسب درسرایش شعر، خود را به جامعه ادبی معرفی کرد . حضور سبزی پاک جنگلهای شمال و آبی دریای مازندران از تصویرهای جدایی ناپذیر اشعار اوست او در نهم آبان ۱۳۶۵ هنگام عزیمت به لنگرود در یک سانحهٔ رانندگی، درگذشت. در غرب تهران میدانی به نام این شاعر نامیده شده است. آرامگاه وی در حوالی شهر تنکابن واقع شده است و بیت زیر بر سنگ مزارش نوشته شده است: 

  • آه از پاییز سرد، ای کاش من ........... از تو باغی در بهاران داشتم

 آثار منتشر شده از سلمان هراتی بدین شرح است :..............................

هراتی شعر گفتن را از 17سالگی، در سال 1355 آغاز کرد و دوره شاعری‌اش بیش از 10 سال طول نکشید. او در نهم آبان‌ماه سال 1365 درحالی‌که برای تدریس به یکی از روستاهای زادگاهش می‌رفت، در اثر تصادفی دلخراش، دیده از جهان فروبست.

سلمان هراتی با سیدحسن حسینی و قیصر امین‌پور دوست بود. حسینی بعد از مرگ هراتی، کتاب «بیدل، سپهری و سبک هندی» را به او تقدیم کرده و امین‌پور هم کلیات این شاعر را منتشر کرده است. سلمان هراتی در شعرهایش به مسائل سیاسی و اجتماعی و مشکلات مردم توجه داشته و همین موضوع باعث شده از او به عنوان شاعر معترض اجتماعی یاد شود.

از این شاعر آثاری چون «از این ستاره تا آن ستاره»، ‌«دری به خانه‌ی خورشید»، «‌از آسمان سبز» و ‌«گزیده‌ی ادبیات معاصر (2)» به جا مانده است.

شعر زیر از سلمان هراتی است:

من هم می‌میرم

اما نه مثل غلامعلی

که از درخت به زیر افتاد

پس گاوان از گرسنگی ماغ کشیدند

و با غیظ ساقه‌های خشک را جویدند

چه کسی برای گاوها علوفه می‌ریزد؟

من هم می‌میرم

اما نه مثل گل‌بانو

که سر زایمان مرد

پس صغرا مادر برادر کوچکش شد

و مدرسه نرفت

چه کسی جاجیم می‌بافد؟

من هم می‌میرم

اما نه مثل حیدر

که از کوه پرت شد

پس گرگ‌ها جشن گرفتند

و خدیجه بقچه‌های گلدوزی‌شده را

در ته صندوق پنهان کرد

چه کسی اسب‌های وحشی را رام می‌کند؟

من هم می‌میرم

اما نه مثل فاطمه

از سرماخوردگی

پس مادرش کتری پرسیاوشان را

در رودخانه شست

چه کسی خرمن‌ها را به خرمن جا می‌آورد؟

من هم می‌میرم

اما نه مثل غلامحسین

از مارگزیدگی

پس پدرش به دره‌ها و رودخانه‌های بی پل نگاه کرد و گریست

چه کسی آغل گوسفندان را پاک می‌کند؟

من هم می‌میرم

اما در خیابانی شلوغ

در برابر بی‌تفاوتی چشم‌های تماشا

زیر چرخ‌های بی‌رحم ماشین

ماشین یک پزشک عصبانی

وقتی از بیمارستان دولتی برمی‌گردد

پس دو روز بعد

در ستون تسلیت روزنامه

زیر یک عکس 4×6 خواهند نوشت

ای آن‌که رفته‌ای ...

چه کسی سطل‌های زباله را پر می‌کند؟




 نمونه ای دیگراز شعر سلمان هراتی: 

تو مثل ستاره 

تو مثل ستاره 
پر از تازگی بودی و نور 
و در دستت انگشتری بود از عشق 
و پاکیزه مثل درختی 
که از جنگل ابر برگشته باشد 

*** 

سرآغاز تو 
مثل یک غنچه سرشار پاکی 
زمین روشنی تو را حدس می زد 
تو بودی ،هوا روشنی پخش می کرد 

*** 

و من 
هر گلی را که می دیدم از 
دستهای تو آغاز می شد 
و آبی که از بیشه ای دور می آمد آرام 
بوی تو را داشت

 
***

من از ابتدای تو فهمیده بودم 
که یک روز خورشید را خواهی آورد 
دریغا تو رفتی! 
هراسی ندارم 
مهم نیست ای دوست 
خدا دستهای تو را 
منتشر کرد...
..........................................................

سوف دل 
 
سجاده ام کجاست 
می خواهم از همیشه ی این اضطراب برخیزم 
این دل گرفتگی مداوم شاید، 
تأثیر سایه ی من است، 
که این سان گستاخ و سنگوار 
بین خدا و دلم ایستاده ام. 
سجاده ام کجاست؟

 

شعر زیر از سلمان هراتی است:

من هم می‌میرم

اما نه مثل غلامعلی

که از درخت به زیر افتاد

پس گاوان از گرسنگی ماغ کشیدند

و با غیظ ساقه‌های خشک را جویدند

چه کسی برای گاوها علوفه می‌ریزد؟

من هم می‌میرم

اما نه مثل گل‌بانو

که سر زایمان مرد

پس صغرا مادر برادر کوچکش شد

و مدرسه نرفت

چه کسی جاجیم می‌بافد؟

من هم می‌میرم

اما نه مثل حیدر

که از کوه پرت شد

پس گرگ‌ها جشن گرفتند

و خدیجه بقچه‌های گلدوزی‌شده را

در ته صندوق پنهان کرد

چه کسی اسب‌های وحشی را رام می‌کند؟

من هم می‌میرم

اما نه مثل فاطمه

از سرماخوردگی

پس مادرش کتری پرسیاوشان را

در رودخانه شست

چه کسی خرمن‌ها را به خرمن جا می‌آورد؟

من هم می‌میرم

اما نه مثل غلامحسین

از مارگزیدگی

پس پدرش به دره‌ها و رودخانه‌های بی پل نگاه کرد و گریست

چه کسی آغل گوسفندان را پاک می‌کند؟

من هم می‌میرم

اما در خیابانی شلوغ

در برابر بی‌تفاوتی چشم‌های تماشا

زیر چرخ‌های بی‌رحم ماشین

ماشین یک پزشک عصبانی

وقتی از بیمارستان دولتی برمی‌گردد

پس دو روز بعد

در ستون تسلیت روزنامه

زیر یک عکس 4×6 خواهند نوشت

ای آن‌که رفته‌ای ...

چه کسی سطل‌های زباله را پر می‌کند؟

1- از این ستاره تا آن ستاره ( شعر برای کودکان ) ، 1367 ، ناشر: حوزه هنری.

2- دری به خانه ی خورشید ( مجوعه شعر) ، 1367، ناشر: سروش. 

3- از آسمان سبز ( مجموعه شعر )، 1368، ناشر : حوزه هنری. 

4- گزیده ادبیات معاصر 2 ( مجموعه شعر)، 1378، ناشر: نیستان.

5- مجموعه کامل شعرهای سلمان هراتی، 1380 ، ناشر : انجمن شاعران ایران

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد