فتو تنکا

گالری عکس تنکابن

فتو تنکا

گالری عکس تنکابن

ابوذر افشنگ شاعری از دیار شهسوار[تنکابن]


Image result for ‫ابوذر افشنگ شاعری از دیار شهسوار‬‎




  ابوذر افشنگ متولد بهمن ماه 1360 در شهرستان تنکابن می ‌باشد. وی شعر را به صورت حرفه‌ای و جدی از سال 1378 و از انجمن شعر سلمان هراتی تنکابن آغاز نمود و طی این سال ها در قالب‌های مختلف شعری چه کلاسیک و چه سپید مشغول به فعالیت ادبی،هنری است. آثار او به صورت پراکنده در مجموعه ها و نشریات معتبر به چاپ رسیده اما خود تاکنون موفق به چاپ مجموعه ای مستقل نشده است.اخیرا دو اثر کوتاه او در مجموعه...............

   شعر ارزشمند365 صبح سلام در کنار آثار بزرگانی چون استاد محمدعلی بهمنی،مرحوم قیصرامین پور،شفیع کدکنی و ترانه سرایان جوان و سرشناسی چون روزبه بمانی و مهدی موسوی و... به چاپ رسیده است. افشنگ همچنین ویراستار ماهنامه شمیم بوده و تاکنون نیز چند مجموعه شعر و داستان و رمان را ویراستاری کرده که یکی از این مجموعه ها رمان عقربه ها بر عکس میچرخند می باشد که تالیف خانم فریده خسروی است و نام افشنگ در سرشناسه کتاب و در سایت معتبر آدینه بوک ثبت شده است.وی در حال حاضر بعنوان مربی آفرینشهای ادبی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به کار بوده و به احتمال قریب به یقین مجموعه شعر کودک او با عنوان نارنج پارساله از طریق انتشارات معتبر کانون پرورش فکری در سال جاری به چاپ خواهد رسید.افشنگ در سال 1391 و در جشنواره شعر طبری با عنوان نوج از بین 170 شاعر توانست به جایگاه ده نفر برتر شعر تبری دست پیدا کند و جایزه نقدی و لوح افتخار این جشنواره ارزشمند را از آن خود نماید.اخیرا ترانه ای از او با عنوان این روزا توسط خواننده جوان حمید نجفی و نوازندگی نوازندگان ارزشمند پرویز جوان‌شیر و علی جعفری پویان و تنظیم حسین امرجی و میکس و مسترینگ حسین همت خوانده شد.شایان ذکر است که ترانه این روزا دارای درونمایه ای اجتماعی می باشد.

__________________________________________

 

سلولی درست به اندازه شهرم مجموعه شعر ابوذر افشنگ

دانلود  در قالب فایل pdf

Image result for pdf


تعدادی ارترانه ها و اشعارابوذر افشنگ:

شبیه آگهی مرگ مبهم مردی
که تو توهم بودن به شکل تصویره
کنار ساحل دریاچه مرد ماهیگیر
به جای ماهی یه آدم از آب می گیره
یکی کنار اتوبان حاج همت مفت
به شکل سکته ی قلبی میاد و میمیره
کلانتری چهار صب بلوچستان
خر یه جونورو با طناب میگیره
یه پیرزن مث مادربزرگ من پن سال
عذاب می کشه هر شب ولی نمیمیره
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

چه آسون دادم از دستت،تو نیستی باورش سخته

رو من می ریزه هر ساعت،رو من آوارِ هر هفته!

کنارت کاش می موندم،نگاتو پیشه می کردم

چی می شد جای رویا تو،حقیقت ریشه می کردم؟!

تموم فکرم این روزا،به یاد سادگیهاته

حالا من موندم و یادت،حقیقت جای رویاته!

 دارم با یاد اون روزا،شبو روزم رو می سازم

تموم بغضمو توی،حصار گریه می ندازم

تو رفتی زندگی بی تو،پر از تردید و تکرارِ

جدایی باورش سخته،چشام لبریز انکارِ

دیگه حتی نمی تونم،تو خوابم پیش تو باشم!

نمی خواستم که با دستِ،خودم تنهای تنها شم

می دونم درد تنهایی،منو از پا نمی ندازه

می میرم چون ازم دنیا،داره نامرد می سازه!

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

دارد مچاله می کندت توی پارک ها

خاموشی دوباره یک شهر غرق خواب

تاویل بند بعد یقینا جهنم است

کانال های ممتد و یکریز فاضلاب!

این پاره را به خاطر یک زن نوشته ام

این گربه ها که فکر تو را خوب خوانده اند،

بی خانمان تر از من ولگرد نیستند

حتی اگر به روز قیامت کشید کار،

باید کنار سطل زباله بایستند

این پاره را به خاطر یک زن نوشته ام

پا می کشی که بگذری از خیر شام شب

ع...و می کشی کنار سگی مرده در لجن

آهنگ خالی شکمت،راک و رقص پا

هی توی کوچه های علی چپ قدم زدن!

این پاره را به خاطر یک زن نوشته ام

ترمز به یک تصادف منجر به مرگ شد

ترمز بریده مجرم و زندانی دیه است

حالا اگر فرار کنیم از محل جرم،

دیوار خانه میله زندان مهریه است!

این پاره را به خاطر یک زن نوشته ام

پس راه حل ساده تری پیش روی ماست

مرگی که یک کلیشه شده،تیغ و رگ زدن

یا یک طناب شیوه تکراری خودم

مضمون کلی همه شعرهای من

این پاره را به خاطر یک زن نوشته ام

از ابتدای زایش یک شعر تازه که،

خواب از سر شبت بپرد چهارپاره است،

خوابی که روز را به تو تزریق می کند،

شعری بدون قائده و نیمه کاره است

این پاره را به خاطر یک زن نوشته ام

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

نمی خوام حرفتم باور بکنم

که شنیدنش واسم آسون نیست!

 

بغضو از عمق نگات می خونم

تو چشات خیسه و از بارون نیست!

 

یه قدم مونده که از تقدیرم

رد بشی تو این شب پاییزی

 

من درختم تو مث برگ خزون

داری از رو شاخه هام می ریزی!

 

شک نکن که بعد تو می میرم

تو واسم مثل هوا می مونی!

 

کاش بدونی توی رویا هر شب

واسه من مثل خدا می مونی!

 

داری میری ولی این رسمش نیست

بی خداحافظی از تقدیرم!

 

برو انتقاممو بعد از تو

از تموم زندگیم می گیرم!

 ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

سوسکی که همه جا را از بر است

از راههای فاضلاب شنود می کند!

به سیگاری می رسد که آتش میگیرد

به اتاقی که دود بلعیده و در گریه ها سرک می کشد

و فرار را مثل نیفتادن چهارپایه و کش نیامدن طناب

از اتاق به خیابانی که کرکره های روز را پایین کشیده محال می کند!

سوسکی که پیاده روهای شب را وجب می زند

تمام هفته را رهن می کند در اتاق

تا ترس در خیابان همسایه ها

و بسته شدن پنجره ها از ارتفاع آپارتمان ها بالا نرود!

در بزاق خیس سگهای ولگرد که برای جر دادن زبان دراز کرده اند

سوسکی که مثل چرت زدن نیمروزی در پارک مشکوک است

همیشه جمعه آورده و تعطیلم کرده است!

2

کرکره ها پایین کشیده می شوند

و این گربه که کز کرده و مدام خمیازه می کشد

تعطیل...

گیرش انداخته ایم و فکرهای بدی توی سرمان است...

جمعه،بازاری خلوت است که تنوع می خواهد

پس بی خیال مشتری ها

یکی دایره می شود و دوره اش می کند

دیگری فندک

آن یکی بنزین

روانی تر از همه منم و گر می گیرم

بلند نمی شود و آتش را با پنجه میلیسد

مثل ماهیان آزادی که میدانند خزر هرگز به آبهای آزاد راه ندارد

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

1

سوسکی که همه جا را از بر است

از راههای فاضلاب شنود می کند!

به سیگاری می رسد که آتش میگیرد

به اتاقی که دود بلعیده و در گریه ها سرک می کشد

و فرار را مثل نیفتادن چهارپایه و کش نیامدن طناب

از اتاق به خیابانی که کرکره های روز را پایین کشیده محال می کند!

سوسکی که پیاده روهای شب را وجب می زند

تمام هفته را رهن می کند در اتاق

تا ترس در خیابان همسایه ها

و بسته شدن پنجره ها از ارتفاع آپارتمان ها بالا نرود!

در بزاق خیس سگهای ولگرد که برای جر دادن زبان دراز کرده اند

سوسکی که مثل چرت زدن نیمروزی در پارک مشکوک است

همیشه جمعه آورده و تعطیلم کرده است!

2

کرکره ها پایین کشیده می شوند

و این گربه که کز کرده و مدام خمیازه می کشد

تعطیل...

گیرش انداخته ایم و فکرهای بدی توی سرمان است...

جمعه،بازاری خلوت است که تنوع می خواهد

پس بی خیال مشتری ها

یکی دایره می شود و دوره اش می کند

دیگری فندک

آن یکی بنزین

روانی تر از همه منم و گر می گیرم

بلند نمی شود و آتش را با پنجه میلیسد

مثل ماهیان آزادی که میدانند خزر هرگز به آبهای آزاد راه ندارد

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، ابوذر افشنگ در واکنش به حادثه تلخ شهادت آتش نشانان در ساختمان پلاسکو شعری سرود.

 

پلاسکو گیج آتش گیج آوار

و تو در شعله هایش بی نشانی

فرو می ریزد آوار از تن تو

و تو تا آخر یک آتشنشانی

 

پلاسکو گیج آتش گیج آوار

و تو باران ترین بی ادعایی

بگو آخر میان شعله و دود

تو ای باران خوبیها کجایی

 

تو در طغیان دود و خون و آهن

و تهرانی که پشتش بی تو خم شد

تمام آسمانش ابر دارد

نصیب آسمان یک باره غم شد

 

تو رفتی بی نشان و بی رسیدن

به یاد تو هزاران شمع رویید

تمام کوچه های گیج تهران

به یاد تو سیاه گریه پوشید

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد